نویسنده:
اعظم شیروئی
پژوهشگر و مربی فوتبال
زنان و فوتبال
ورزش به عنوان یک پدیده اجتماعی فراگیر بهترین ساز و کار تأمین سلامت جسمانی و بهداشت روانی محسوب میگردد. لذا سرمایه گذاری در آن موجب کاهش هزینه ها در بخش های بهداشت و درمان و مراکز مبارزه با مفاسد اجتماعی و پایین آوردن سطح ناهنجاری های فردی و اجتماعی می شود . ایجاد ارتباط بیشتر بین کشورها و افزایش تفاهم و هم زیستی مسالمت آمیز بین ملت ها از دیگر دستاوردهای مهمی است که از طریق توجه به مقوله ی ورزش در عرصه های سیاسی و فرهنگی عاید دولت ها می شود . در این بین ورزش زنان از بارزترین نمودها ی فرهنگی هر جامعه است که غفلت از آن می تواند نظام فرهنگی جامعه را با مشکل مواجه کند .
نیمه اول قرن نوزدهم در بریتانیا بود که نفوذ مردان بر زنان به چالشی مبدل شد و به آغاز فرسایش شدید دگرگونی نقشهای مردان و زنان انجام گرفت، مؤسسات اجتماعی مربوط به ملکه ویکتوریا امتیازهای مربوط به جنسیت را ترویج دادند و از ورزش به عنوان حربهای برای اثبات برتری مفهوم ایدئولوژیک مردان بر زنان مدد گرفته شد. این برتری هم به صورت فیزیکی و هم به صورت اخلاقی به وجود آمد. مردان هم که در مسند قدرت بودند به این امر کمک میکردند .
حقیقت دیگر تاریخی فقدان مشارکت کلی و سنتی زنان در شکلگیری مسائل مربوط به اوقات فراغت است که ورزش و به خصوص فوتبال بخش کوچکی از آن است. ایدئولوژی جنسی غالب در بیشتر جوامع به طور مرسوم بر این امر تأکید دارد که مردان در بسیاری از فعالیتهای ورزشی از زنان برتر هستند و زنان در فعالیتهای ورزشی به طور طبیعی ضعیف و فرودست هستند، البته با نگاه به تاریخ شروع فعالیتهای ورزشی چه به صورت بازی و سرگرمی در زمان یونان باستان و رم وقرون وسطی که زنان از هر گونه بازی و تماشای بازی منع میشدند و به صورت حرفهای در زمان انقلاب صنعتی و عصر روشنگری تا کنون نیز ایدئولوژی جنسی غالب مانع از فراهم آوردن فرصتها و منابع لازم برای حضور مستمر زنان در برخی از فعالیتهای ورزشی شده است. به هر حال دلیل اصلی اینکه بانوان از اجتماع فوتبال به دور هستند، قدرت گرفتن نقشهای جنسیتی در فوتبال است. بنابراین با اطمینان میتوان گفت که شاهد عدم تساوی جنسیتی در فوتبال هستیم، ایدئولوژی جنسیتی غالب که در گذشته برای سازماندهی، بازی کردن، درک فعالیتهای ورزشی، هواداری، استفاده شدهاند باید به سرعت تغییر یابند و تا زمانی که این تغییرات اتفاق نیفتد برابری و انصاف نمیتواند در فعالیتهای ورزشی حاصل شود.
در این یادداشت به دو صورت زنان می توانند در فوتبال نقش ایفا کنند اول زنانی که خودشان جز بازیکنان و داوران و مربیان فوتبال هستند و به نوعی فوتبال شغلشان شده و نقش دوم هوادار بودن و به عنوان تماشاچی برای گذران اواقت فراغت و سرگرمی است .و آیا در هر دو نقش زنان از شرایط مساوی برای بازی کردن و تامین مالی و تماشای مسابقه با مردان برخوردارند ؟که جواب این سوال چه در داخل و خارج از ایران منفی است .
زنان در نقش هوادار
ایدئولوژی جنسیتی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است و نقشهای جنسیتی به طور کامل به فرهنگ وابسته و هر فرهنگی درک مخصوصی از نقشها، قواعد حاکم بر آن و رفتار جنسیتی دارد. در ورزش آشکار دیده میشود که نقشهای جنسیتی خصوصیت اجتماعی دارد، ورزش به آن صورتی که در فرهنگ ما انجام میشود با توجه به وضعیت و شرایط جامعه تا اندازهای مناسب با تصور ما از نقش زن و مرد در جامعه است، در حالی که علت اصلی حضور کمرنگ زنان در اجتماعات ورزشی را باید در تمایز جنسیتی در جامعه جستوجو کرد.
فوتبال برای زنان فقط یک ورزش نیست و به قول براندی جاستین ، ستاره آمریکایی فوتبال زنان، اهمیت آن نه فقط به خاطر تأثیر آن بر آینده این ورزش، بلکه به دليل تأثیر آن بر آینده این جنسیت است. علاقه به فوتبال در بین زنان ایرانی بعد از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر استرالیا در مقدماتی جام جهانی (1998) به نقطه اوج خود رسیده، اگر چه زنان ایرانی نمیتوانند وارد استادیومهای ورزشی برای تماشای تیمهای مورد علاقه شان شوند و فقط از طریق رسانهها به تماشای مسابقات میپردازند، ولی تعداد هواداران زن فوتبال روز به روز در حال افزايش است نگاه مختصری به تاریخ علاقهمندی زنان به فوتبال از اواسط دهه هشتاد به بعد مؤید این مسئله است که علاقه زنان به این ورزش به طور نسبی در جهان افزایش قابل ملاحظهای یافته و با توجه به آمار، 10 تا 15 درصد از هواداران اغلب باشگاههای فوتبال در انگلیس، آلمان و اسپانیا را بانوان تشکیل میدهند. بسیار محتمل به نظر میرسد که این میزان حضور هواداران زن در فوتبال نتیجه سیاست وارد کردن زنان به فوتبال باشد. این سیاست در پاسخ به معضل اوباشگری هوادارن فوتبال در اوایل دهه 80 به پیشنهاد نخست وزیر وقت انگلستان، مارگارت تاچر طراحی و اجرا شده؛ معضلی که به نظر میرسید میتواند این ورزش را به ورطه نابودی بکشاند. هدف اصلی تاچر، تنظیم توزیع میزان شرکت زنان ومردان به عنوان هواداری (حفظ تساوی) و افزایش میزان علاقه و مشارکت بانوان به منظور کاهش خشونت در مسابقات بود. این امید وجود داشت که زنان تأثیری آرامشبخش داشته و بحران اوباش در هواداران خشوتطلب را فرونشاند. در استادیومها جایگاهی ویژه برای خانوادهها منظور شد تا زنان و کودکان در آنها احساس امنیت کنند در حال حاضر زنان متناوباً و عموماً به عنوان حواشی فوتبال نگریسته میشوند و خود آنان نیز به عنوان هواداران فوتبال بی اهمیت انگاشته میشود. برای برخی از افراد، این نکته که یک هوادار زن چطور میتواند به اندازه یک هوادار مرد احساس شورو علاقه نسبت به تیم محبوبش را داشته باشد کمی دور از ذهن است، این در حالی است که آمار به دست آمده از تحقیقی در سال 1995 توسط اتحادیه فوتبال انجام شد، نشاندهنده این نکته است که حدود 67/3درصد هواداران زن فوتیال در طول لیگ در تمام مسابقات خانگی به استادیومها رفتهاند که این میزان بیشتر از میزان مشارکت مردان در همان دوره است.
قابل ذکر است که فوتبال دارای دو رویکرد ورزشی و اجتماعی است: در رویکرد ورزشی، فوتبال به عنوان نوعی فعالیت رقابتی برای اهدافی مثل بدنسازی و سرگرمی در نظر گرفته میشود، اما در رویکرد اجتماعی به عنوان یک موضوع کاملاً اجتماعی در نظر گرفته میشود که با توسعه نقش و عملکرد این ورزش به لحاظ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میتوان این ورزش را همانند دیگر پدیدههای اجتماعی با رویکرد جامعهشناسانه در نظر گرفت.
زنان این سرزمین خواهان بر چیده شدن باورهای جنسیتی حاکم بر این ورزش، تغییر ارزشها و رسوم اجتماعی غلط جنسیتی، حضور همهجانبه در کنار بقیه آحاد جامعه در زمان برگزاری مسابقات هستند، زنان فوتبال را دوست دارند و اخبار و حاشیهها و رویدادهای مرتبط با آن را دنبال میکنند، همگام با پدران و براداران و فرزندان خود به بحث و کارشناسی فوتبال میپردازند، اطلاعات خود را در زمینه فوتبال ارتقا میبخشند تا از این جریان کنار نباشند.
در این مبحث به دو صورت به تحلیل فوتبال زنان می پردازیم(زنان شاغل در فوتبال و زنان در نقش هوادار ):
زنان شاغل در فوتبال
ورود زنان به رشته های ورزشی همیشه با تاخیر همراه بوده است سالیان سال گفته می شد که زنان را چه به فوتبال البته زنان در نهایت اهداف خود را پیش بردند و علی رغم مخالفت ها و تمسخرها یی که از طرف مردان و خیلی از وقتها از طرف خود زنان ابراز می شد قدم به میدان فوتبال گذاشتند.
یکی از مواردی که چه در جهان و چه در ایران به طور فراوان دیده می شود تبعیض جنسیتی در فوتبال است ،مثل کمبود امکانات و تسهیلات ،فرصت هاو حامیان مالی و در بعضی مواقع مخالفت اطرافیان و بازداشتن یک دختر برای بازی (که در خیلی از استانها هنوز این دید منفی وجود دارد) و نداشتن آینده شغلی ، نمونه هایی از این موارد به شمار می آیند به طور کلی بی عدالتی بهترین واژه ایست که کلیات وضع فعلی فوتبال زنان و مردان را تشریح می کند، این بی عدالتی علاوه بر موارد ذکر شده در برخی موارد جزئی تر چون تخصیص تجهیزات و تدارکات ،ساعات تمرین و بازی و انعکاس در رسانه ها چه در داخل و خارج از کشور مشاهده می شود .با همه این مشکلات دختران این سرزمین با علاقه بسیار و آگاهی از نداشتن تمامی امکانات با تمام عشق و علاقه به این ورزش می پردازند.
زمان و فضایی که رسانه ها به زنان و فوتبال آنها اختصاص می دهند بسیار اندک و محدود است. بسیاری از روزنامه های معتبر هر روزه حتی گزارشاتی در باره فوتبال غیر حرفه ای ،و حاشیه های فوتبل مردان منتشر می کنند اما در اغلب اوقات در همین روزنامه ها کمتر نشانی از نتایج مسابقات لیگ برتر بانوان دیده نمی شود. اوضاع انتشار اخبار فوتبال بانوان در خارج از کشور هم به همین شکل است، حتی در نشریاتی هم که کاملا مربوط به ورزش و اخبار ورزشی هستند بیش از این در باره این موضوع نمی توان یافت. وضع فوتبال زنان در گزارشات تلویزیونی هم بهتر از این نیست. که مثال بارز آن را ما در برنامه 90 می دیدیم که برنامه کاملا فوتبالی است 17 سال این برنامه پخش می شود برای همه مردم کشور درست از زمانی که فوتسال و فوتبال بانوان در این کشور شروع به کار کرد در این 17 سال هر هفته به مدت 2 یا 3 ساعت روی آنتن بود و هر سال 17 دقیقه به بانوان اختصاص نداشت. و در حال حاضر هم فوتبال برتر این روند ادامه دار را می بینیم.
فوتبال زنان در ایران در حالی که شکل گیری اولین باشگاه در ایران به سال 1300 بر می گردد ،تجربه های زنان به سال 1351 برمی گردد البته این روند دوام نداشت و با انقلا ب اسلامی تعطیل شد پس از انقلاب با مجادلات فراوان در مورد ورزش و سایر عرصه های زندگی در سال 1377 فوتبال و فوتسال زنان در کشور راه اندازی شد که در این مدت کوتاه شاهد رشد چشمگیری در فوتسال بانوان در عرصه های آسیایی و جهانی هستیم .اما پشتیبانی کمی از بازیکنان زن می شود.
امروزه مشارکت فعال زنان ایرانی در عرصه بین المللی فوتبال نه تنها نشان دهنده تغییر آشکارمرزهای اجتماعی و ورود زنان به عرصه های مردانه جامعه ایرانی است بلکه با توجه به ارزش های دینی و مذهبی کشورمان و برخورداری حجاب اسلامی حامل پیام سیاسی ،اعتقادی و جهانی زنان ایرانی به سراسر جهان است .
نظرات کاربران